سنگ صبور من و تو

دلم گرفته

<DIV class=post>
<DIV class=writer><IMG border=0 hspace=0 alt="" align=baseline src="http://up.persianv.com/images/px3clsp0yd0yp9ssc2w5.jpg"></DIV>
<DIV class=postcontent>
<DIV class=cnt>
<P dir=rtl>امروز دلم گرفته بغض چشمانم را فرا گرفته بود</P>
<P dir=rtl>حال و روزم زیاد جالب نیست</P>
<P dir=rtl>خدایا چه حکمتی یا رحمتی</P>
<P dir=rtl>آیا واقعاً زندگی همین است</P>
<P dir=rtl>دوست دارم در تنهایی خودم گریه کنم با اینکه می گویند مرد نباید گریه کند مرد باید مرد باشد مثل کوه استوار، &nbsp;دلش مثل دریا بی انتها و ..</P>
<P dir=rtl>اما، اما یک روز سرد پاییزی زلزله ای آمد ، زلزله ایی که کوه بودنم را مثل پنبه رشته رشته کرد، دلم را طوفانی برقرار کرد که مثل سونامی دیوانه وار همه جا را فرا گرفت. آری این دل غصه داره نه از بی کسی فقط از بد شانسی از بیماری که شاید بعضی ها درگیر باهاش باشند .</P>
<P dir=rtl>بله افسردگی ، بیماری که زن و مرد و بچه نمی شناسد وقتی بیاید سونامی ایجاد میکند که اقیانوس آرام را به موجهای سهمگین تبدیل میکند و دیوانه وار این موجهای وحشی را به ساحل آرامش می رساند و هرچیزی که جلویش باشد از میان بر می دارد و همه جا را تبدیل به خرابه میکند.</P>
<P dir=rtl>فقط یک چیز می تواند ایستادگی کند، میدانید آن چیست بله ایمان ، ایمان به خدا ، ایمان به اینکه خودت را دریابی و بشناسی</P>
<P dir=rtl><IMG border=0 hspace=0 alt="" align=baseline src="http://up.persianv.com/images/6l7xr4pzcylr26xm7h8.jpg"></P>
<P dir=rtl>وای دوستان من دارم یواش یواش ایمانم را از دست می دم گرچه ، گرچه سعی نموده ام با شیطان مقابله کنم اما یواش یواش طناب پوسیده ایی که بهش متصل هستم به آرامی پاره شده و مرا باخود به ته چاه می برد.</P>
<P dir=rtl>در مبارزه با دل ، وقتی دلت می گوید ، ای پسر بی خیال شو برو دنبال هوا و هوس خود. ولش کن گذشته و آینده می خواهی چکار ، الان را بچسب ، الانی که رنگ و بوی تازه گی داره ، الانی که عطر خوشش مستت میکند ، بچسب به دنیای مادی و زرق و برق زندگی، بی خیال همه چیز، وجدان کیلویی چند، آبرو میخواهی چکار، مثل گرگ باش تا می توانی تار و مار کن، لذت ببر</P>
<P dir=rtl>اما عقل میگوید ای پسر مواظب باش زرق و برق زندگی گولت نزنه باعث کوریت نشه که نتوانی جلوی چشمانت را ببینی، من فقط بهت آلارم میدم نمیتوانم در مبارزه با دلت پیروز باشم چون شاید به من بی احترامی کنی و باعث بشی در برابر دلت کوچک بشم، فقط هشدار میدم مواظب باش پسر</P>
<P dir=rtl>دیگر چیزی از کوه نمانده دیگر چیزی از دریای ارام و بیکران نمانده</P>
<P dir=rtl>ای دل ، ای دل که مرا به هرجا می کشانی و عقلم را کور کردی</P>
<P dir=rtl>آیا وجدانم را هم می خواهی از بین ببری</P>
<P dir=rtl>آیا اینقدر بی اراده ام کردی ، بی وجدانم نموده ای</P>
<P dir=rtl>وای خدای من ؛</P>
<P dir=rtl>چقدر سخت است بی کسی و تنهایی؛</P>
<P dir=rtl>چقدر سخت است بی پولی و گوشه گیری؛</P>
<P dir=rtl>دور شدم ازت چون عقلم کور شده دلم خروشان شده،</P>
<P dir=rtl>دوست دارم بگریم ، اشک بریزم ، دوست دارم&nbsp; در بیابان] در شب تنهاییم، در شبی که آسمان صاف و پر از ستاره است ، در شبی که فقط صدای باد است و بس ، فقط گریه کنم داد بزنم ای خدا چرا، چرا غفلت کردم ، چرا زندگی ام به اینجا کشید، چرا دست تقدیر مرا این سو آن سو می برد، مگر چه کردم و &nbsp;چی کم دارم نسبت به آن بالا بالایی ها ، چه تفاوتی بین من و آنها وجود دارد،</P>
<P dir=rtl><STRONG>دردم از بی پولی است؛</STRONG></P>
<P dir=rtl>اگر پول داشتم ، عقل هم داشتم، اگر پول داشتم احترام هم داشتم، اگر پول داشتم عزت هم داشتم، اگر پول داشتم مقام هم داشتم، اگر پول داشتم وجدان هم داشتم و ...</P>
<P dir=rtl><STRONG>می بینید چقدر انسان خودخواهی هستم، چقدر مادی گرا، و...</STRONG></P>
<P dir=rtl>چون خسته شدم ،خسته ، میدانید خسته یعنی چی ، وقتی بار مسئولیت روی دوشت است و این بار،کاری کند که قدمهایت آهسته آهسته و لرزان لرزان بشه و باعث بشه دیگر طاقت و رمقی برایت باقی نگذاره</P>
<P dir=rtl>حتی فکر کردنت را هم از کار بی اندازه ، چقدر سخت است بی پدری ، ستونی که بهش تکیه کرده بودم، چقدر سخت است بدون تکیه گاه حرکت کنی و مطمئن نباشی که هر قدمی که بر می داری به کجا ختم میشه.</P>
<P dir=rtl>وقتی خدا باهات بازی میکنه و دوست داره لجت را در بیاورد ، وقتی خدا میگه بگذار بیشتر امتحانش کنم ببینم چندمرده حلاجه ، وقتی نمی گذاره درست قدم برداری و با هر قدمی به جلو، یک قدم به عقب برگردی ، میدانی این یعنی چه یعنی سکون یعنی اینکه تو نباید قدم از قدم برداری تا موقعی که خودم اجازه بدم</P>
<P dir=rtl>وای خداوندا چقدر گناه دارم میکنم، وای خداوندا دارم افسرده میشم ، و افسرده ام افسرده و داغونم دلم غوغاست دلم ...</P>
<P dir=rtl>خدایا چرا ازت دوری میکنم ، چرا ایمانم ضعیف شده، چرا محکم و استوار نیستم</P>
<P dir=rtl><IMG border=0 hspace=0 alt="" align=baseline src="http://up.persianv.com/images/61in2svviui60k3xh0dj.jpg"></P>
<P dir=rtl>میدانید چرا؟؟</P>
<P dir=rtl>خیلی دلم میخواست شخصیتی همچون شهاب حسینی داشته باشم ، بازیگر سینما، خیلی از شخصیتش خوشم می آید از حرف زدنش از حرکاتش ، از غرور و اعتماد زیادش ، از تیپش</P>
<P dir=rtl>وقتی می بینمش حال میکنم و توی دلم خدا خدا می کنم ای کاش مثل ایشان بودم</P>
<P dir=rtl>دلم به همه جا سرکت کشید و دست نوشته ام قاطی و پاتی از همه جا نوشت ، چون دلم میگفت بنویس از هرجا</P>
<P dir=rtl>عقل من هم با اینکه با دلم در اکثر مواقع مخالف بود اما در این مورد موافق بود او هم تائید میکرد بنویسم</P>
<P dir=rtl>اما من نویسنده خوبی نیستم، من ادبیاتم ضیعف است، اما عقل گفت بنویس بی خیال اینها ، بنویس تا عقده های دلت ساکت بشه ، بنویس تا افسرده نشی</P>
<P dir=rtl>وای گفتم افسرده ، که داغونم ، بی هدف شدم ، خیلی دلم می خواست پول داشته باشم، پول وای چقدر خوبه اما اگر عقل داشته باشم بتوانم خوب استفاده کنم. خیلی دوستش دارم دیگه بس است بی پولی ، دیگه بس است خستگی ، باید کمی استراحت کنم ، بگذار برم توی خیال و رویایم</P>
<P dir=rtl>آری</P>
<P dir=rtl>الان در کنار رودخانه ای پر از درخت و پرنده ، درکنار آبشاری به صدای آبشار آرامش بخش روح و جانم است ، دراز بکشم ، چشمانم را ببندم ، وقتی به آسمان نگاه میکنم نور آفتاب که از لابه لای شاخ و برگ درختان به زمین می تابد را تماشا کنم چه لذتی دارد وای خدای من اینجا کجاست بهشت است چه آرامشی ، دوست دارم یکهو بپرم داخل رودخانه شنا کنم به یاد بچه گیهایم بازی و شیطنت کنم ، بالا و پایین بپرم</P>
<P dir=rtl>وای خدای من یعنی من توی رویا هستم ، بیدارم نکنید تو را بخدا ، صدایم نکنید تا از این ارامش بیرون نیام</P>
<P dir=rtl>ای وای چه کسی مرا صدا کرد ، چه کسی مرا بیدار کرد ، تمام شد این رویایم ، حال چکار کنم</P>
<P dir=rtl>ای خدا دوستت دارم ، کمکم کن ،کمکم کن تا به آنچه که دوستش دارم و لیاقت استفاده کردنش را بدست بیاورم سخت است اما امکان پذیر با کمک شما</P></DIV></DIV></DIV>
گزارش تخلف
بعدی